مهد کودک دایان هفته ی دوم
عزیزکم روز شنبه بیست و پنجم اولین روز از دومین هفته ی تو در مهد بود... که تو سرماخورده بودی و نبردمت مهد، یکشنبه هم نبردمت تا حالت بهتر شه... روز دوشنبه که دیدم سرحال و خوبی آماده ات کردم بریم مهد کمی سخت راضی شدی که بریم مهد مربی ازم خواست بخاطر وقفه ای که افتاده اون روز رو تو مهد بمونم من تو سالن نشسته بودم اما با این حال هر یک ربع تو با بغض میومدی تا مطمئن شی از بودنم روز سه شنبه سخت تر از روز دوشنبه حاضر شدی تا به مهد بریم اما خوب تو مهد که بودی خوب بودی و فقط یکی دوباری اومدی و من رو دیدی روز چهارشنبه صبح همین که رفتم جلوی در ورودی خاله الهه خواست که ازت خداحافظی کنم و اصلا داخل نی...